شراب ، دنبال شب اش مي گردد
درد ، دنبال دانه اي انگور
و انگور
خاطره ي روزي که
از خوشه چيده شد
من هم سراغ
زني به ظرافت قطره اي اشک
مي گردم
زني که به اندازهِ قطره اي
در شراب محو شده ست
شراب با زن
در تاريکيِ شب ها
تيره ست
چنان باد پنهان شده
در سومين جزيره ام
و قايق ام در آبي هاي آسمان
دود مي شود
اين بار مرا
درون خود نه
در روح خود سر بکش
حيدر اَرگولن